بە مناسبت تعلیق مذاکرات صلح بین دولت خودگردان فلسطین و اسرائیل
تقریباً دو ماه بعد از تجاوز اسرائیل و شکست خفتبار ارتشهای عرب در جنگ شش روزهی ژوئن سال 1967، کنفرانس سران کشورهای عرب در اگوست1967 در «خارطوم» پایتخت سودان برگزار گردید. در آغاز لازم است وضعیت سیاسی و نظامی و اقتصادی و اجتماعی طرف شکست خورده در جنگ را نه با زبان آمار و ارقام و ذکر جزئیات، بلکه در کل این برههی زمانی، به اختصار از نظر بگذرانیم:
در جبههی مصر، ارتش این کشور به عنوان بزرگترین و نیرومندترین ارتش عربی، با از دست دادن کامل نیروی هوایی خود در ساعات اولیه نبرد، بهکلی درهم شکست و مجبور به ترک سراسر صحرای سینا و عقبنشینی به ساحل غربی کانال سوئز گردید. این ارتش تقریباً پانصدهزار نفری، با دادن تلفات سنگین نیروی انسانی و از بین رفتن تسلیحات و روحیه و وحدت سازمانی و تشکیلاتی، عملاً توان ایستادگی در برابر پیشروی ارتش دشمن را به سوی قاهره پایتخت کشور از دست داد. در جبهههای اردن و سوریه، وضعیت بهتر از این نبود. ساحل غربی رود اردن و بخش عربی قدس به اشغال ارتش اسرائیل درآمد و بلندیهای استراتژیک جولان سوریه، توسط دشمن تصرف شد و دمشق پایتخت کشور، در معرض خطر جدی سقوط قرار گرفت. کاخ پرزرق و برق ناسیونالیسم عرب که سالها و بلکه دههها با جار و جنجال گسترده و همهجانبه در رسانههای دولتی و غیردولتی، برای آن تبلیغات و سرمایهگذاری صورت گرفته بود، به یکباره درهم فرو ریخت.
جمال عبدالناصر رئیسجمهور محبوب مصر و قهرمان شکستناپذیر جنبش قومیت عربی [عروبه] و مایهی امید و نیروی محرکه تودههای عرب، بهسختی شکست خورد. او در یک نطق تاریخی، خطاب به جهانیان و این تودهها، با شهامت همهی مسئولیتهای شکست را پذیرفت و از مقام خود کناره گرفت. احزاب و گروههای سیاسی فعال در عرصهی ناسیونالیسم عرب و با هدف مبارزه با استعمار و امپریالیسم و فرزند دردانهاش صهیونیسم در سرگردانی و سرخوردگی و بهتزدگی عمیقی فرو رفتند. در کنار تلفات انسانی سنگین و آوارگی و جابهجایی جمعیت و تبعات اجتماعی و اقتصادی ویرانگر و منفی آن، میلیاردها دلار پول نان و بهداشت و مسکن و آموزش همین تودهها در عرض کمتر از یک هفته در آتش افروختهی دشمن سوخت و خاکستر شد و زیرساختهای اقتصادی کشورهای شکست خورده نیز نابود گردید.
ارادهی سیاسی رهبران و دولتمردان و نیز عزم و اراده مردم، وضعیت را به گونهای دیگر نشان میداد. میلیونها مصری و مردم دیگر کشورهای عربی، با حضور گسترده در خیابانها و میدانها، رئیسجمهور شکستخورده را در مقام خود ابقا کردند. ماحصل و خروجی کنفرانس خارطوم به لحاظ سیاسی با رد قاطع شکست عبارت بود از: «نه مذاکره با اسرائیل، نه شناسایی اسرائیل و نه صلح با اسرائیل».
اسرائیل طرف پیروز جنگ و با تحمل حداقل خسارات و تلفات با محکوم ساختن تصمیمات کنفرانس، همهی توان تبلیغاتی و مانورها و ترفندهای دیپلماتیک خود را در راستای مظلومنمایی و حقبهجانبی و صلحجویی بهکار گرفت و نیز از پشتیبانی همهجانبهی قدرتهای منطقهای و جهانی هوادار خود حداکثر بهره را گرفت. ارتشهای عربی به لحاظ نظامی شکست خوردند و دولتمردان به لحاظ سیاسی سرخورده شدند؛ امّا روحیهی تسلیم و سازش را نپذیرفتند و با جدیت و قاطعیت به ترمیم و بازسازی ارتشهای خود پرداختند. پیامدهای مثبت این تغییر وضعیت، تنها ظرف شش سال در جنگ اکتبر سال1973 اسرائیل و اعراب مشاهده شد. اگر دستاوردهای نظامی و سیاسی این جنگها، قهرمانیها، جانفشانیهای نظامیان و مردم، مورد معامله و بدهبستانها و شاید خیانتهای رهبران سیاسی قرار نمیگرفت، به یقین رویدادهای آتی به گونهای دیگر و در راستای احقاق حقوق از دست رفتهی دارندگان حق، رقم میخورد که دریغا چنین نشد.
امروز با شروع مذاکرات متعدد چندشآور صلح و البته با فشار و اصرار و رعایت و نظارت آمریکا، یعنی قویترین پشتیبان اسرائیل، در اواسط سال گذشته و پس از سرنگونی دولت منتخب و قانونی مصر توسط کودتای نظامیان (2013) بین اسرائیل و دولت خودگردان [بخوانیم سرگردان] فلسطین، این بار نوبت نخستوزیر اسرائیل است که برای روند مذاکرات خطوط قرمز ترسیم و تعیین نماید.
بنیامین نتانیاهو میگوید: «نه بازپس دادن قدس شرقی به فلسطینیها ، نه بازگشت اسرائیل به مرزهای پیش از جنگ ژوئن سال1967 و نه بازگشت آوارگان فلسطینی سال1948 به بعد به سرزمینهای آبا و اجدادی خود». او اخیراً خط قرمز [نه] دیگری را نیز عنوان کرد و گفت: «عدم حضور حرکت حماس در روند مذاکرات و تعلیق این روند» [در تاریخ 23/4/2014 برای چندمین بار جنبشهای فتح و حماس بر سر رفع اختلافات و تشکیل دولت وحدت ملی فلسطین به توافق دست یافتند. از درگاه قادر متعال خوستاریم که این توافق به مرحله اجرا درآید؛ لیکن با توجه به نظرات و رویکردهای سیاسی طرفین، این امر بعید می نماید].
اکنون 47سال از شکست اعراب و کنفرانس خارطوم میگذرد. مصر یعنی بزرگترین کشور عربی و منادی و مدعی رهبری جهان عرب و ناسیونالیسمش، با امضای قرارداد صلح کمپ دیوید در سال1979، عملاً از صف دشمنان اسرائیل خارج و در ردیف دوستان و متحدان این کشور [در عرصهی آنچه که جنگ با تروریسم نام گرفته] درآمده است.
جهان اسلام و منطقهی عربی در کنار افزایش هرچه بیشتر تضادها و اختلافات درونی، شاهد ظهور و رشد پدیده بیداری اسلامی است که احیای ارزشهای دینی و بازگشت به عظمت و افتخارات از دست رفتهی تمدن باشکوه اسلامی و حاکمیت دوباره این ارزشها را در میان مسلمانان به هدف گرفته است. بیداری اسلامی این اصل را مورد توجه قرار میدهد که آنچه را که در تاریخ این امت روی داده است، چرا نباید و نه میتواند بار دیگر در عرصه فرهنگ و تمدن بشریت، روی دهد. این جنبش احقاق حقوق پایمال شدهی مسلمانان بهویژه حق مردم ستم دیدهی فلسطین برای حاکمیت بر سرنوشت و بازگشت به سرزمین آبا و اجدادی خود را که توسط مجامع و نهادهای جهانی به رسمیت شناخته شده است، در رأس اهداف خود قرار داده است.
جنبش بیداری در راه خود با انواع سدها و موانع و دشمنیهای داخلی و خارجی روبررو شده است و غاصبان حق و ستمگران، هرگاه در برابر منطق حقخواهانهی آن به اصطلاح کم میآورند، به راحتی برچسب آماده و کلیشهای خشونت و تروریسم را نثارش میکنند. ستمگران از این اصل مسلم غافلند که هرجا ظلم هست، مبارزه نیز هست؛ امّا شکل و شیوه مبارزه را به گفتهی نلسون ماندلا، این ظالم است که تعیین میکند، نه مظلوم. اگر راه و روش مبارزه با معیارهای آنانی که غرق در ناز و نعمتند و درد و دغدغهای در زندگی همراه با رفاه و آرامش و راحتطلبانهی خود ندارند، همخوانی نداشته باشد، آنگاه است که غوغا و فریاد تروریسم و ضرورت جنگ تا نابودی آن را به گوش فلک میرسانند.
آری! درست است که پارهای از این راههای مبارزه که عنوان تروریسم یافته است، در چارچوب قواعد و معیارهای اعتقادی و دینی نمیگنجد، اما براساس این معیارها نمیتوانند مورد تأیید واقع شوند. لیکن پیشزمینهی این قسم عملیات را شرایط و اوضاع و احوال کاملاً اضطراری فراهم مینماید و قهراً خارج از معیارهای دینی قرار میگیرند.
بسیار مایهی تأسف است که 47سال بعد از کنفرانس خارطوم، شرایط و اوضاع سیاسی و نظامی منطقه تا آنجا دگرگون شده است که دولتهای عربی در چنان موقعیت ضعیفی قرار دارند که اسرائیل برابر با خواستها و هدفهای تجاوزگرانه و زیادهخواهانهاش، شرایط ظالمانه خود را بر ملت فلسطین تحمیل مینماید. اسرائیل یکهتازانه تمامی قوانین و مقررات پذیرفته شدهی جهانی را با بیتفاوتی و بیشرمی و یاغیگری زیر پا میگذارد و خود را از همه، طلبکار میداند و از پشتیبانی تمام و کمال قدرتها و لابیهای سلطهگر نیز برخوردار میباشد.
کوتاه سخن اینکه دولتمردان اسرائیل و حامیانش و در رأس آنها دولت آمریکا، باید بدانند که واقعیت ستمدیدگی و رنج کشیدگی مردم فلسطین را در پس هیاهو و جنجال آفرینیها و غوغاسالاریها نباید و نمیتوان پنهان ساخت. بیایید به جای انکار واقعیتها، واقعیت وجودی جنبش حقخواه حماس را با استفاده از معیارهای عقلانیت و انسانیت بپذیرید و از راه مذاکرات جدی و همراه با صداقت و بر پایهی عدالت و انساندوستی، تصمیمات هرچند [به قول خود شما] دشوار و شجاعانهای را در راستای احقاق حقوق پایمال شدهی مردم فلسطین بگیرید. تا برای همیشه صلح و آرامش و آبادانی و آشتی به جای جنگ و کشت و کشتار و خشونت و خصومت و ویرانی بنشیند؛ آن وقت خواهید دید و خواهیم دید که تروریسم هم پایان خواهد یافت. چرا که دیگر انگیزهای برای ادامهی آن وجود نخواهد داشت. این واقعیت تلخ را هم بپذیرید که 66سال قتل و ویرانی جواب مطلوب را نداده و هیچکس را به هدف مورد نظر نرسانده است.
یاسر عرفات رهبر شهید فلسطینیها در یکی از ملاقاتهایش با دولتمردان اسرائیل، هوشمندانه هشدار داده بود که چنانچه بر سر حقوق مردم فلسطین با من به توافق دست نیابید، آنگاه مجبور خواهید شد با شیخاحمد یاسین بنیانگذار و رهبر وقت و همچنین شهید حرکت مقاومت اسلامی (حماس)، بر سر میز مذاکره بنشینید.
نظرات